سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنهایی های محسن

نمی دانم نازنین، نمی دانم ...

 


 

شاید تو همان گمگشته ی ازلی من باشی.



همان نیمه ی گمشده ی روح نا آرامم.



همانی که در طلبش روزگاری هرچقدر گشتم،



نیافتم و ناگزیر ایمان آوردم به افسانه بودنش.



همانی که هرگز نبود



ولی بودنش ناگریز بود و می ارزید به تمام بودنها و داشتنها...

 

نازنین،



من خسته ام



از این راه طولانی که در طلبت و بی تو پیمودم.



دیگر رمقی برایم نمانده که بخواهم بودنت را اثبات کنم؛



پس مهربانم،



خودت با صبوری بودنت را برایم اثبات کن و باش تا باشم...


نوشته شده در دوشنبه 92/5/28ساعت 5:31 عصر توسط محسن نظرات ( ) |


 Design By : Pichak