سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنهایی های محسن

هیع روزگار!

یادش بخیر اون روزا چقد دوستم داشت...

آخ...باز اشتباه کردم.

اون روزا چقد فکر میکردم دوستم داشت!

چقد راحت منو به بازی گرفت.

چقد راحت داره بقیرو به بازی میگیره بازم.

آخه میدونی چیه؟

خدا اونو آفریده واسه نقش بازی کردن و مظلوم نمایی کردن.

میخواستم نبخشمش.

ولی یکم که فکر کردم دیدم ارزش نداره اون توی دلم جا بگیره.

بخوام کینه ای ازش تو دلم بگیرم.

حالا بذار هرچی خودنماس دورشو بگیره.

منم شادم از اینکه داره همشونو بازی میده.

خدا هم راضی باشه.

آخه چرا دوستش داشتم؟

از خودم بدم میاد که عشقمو صرف یه آدم بیخود کردم.

اه

 


نوشته شده در یکشنبه 92/6/3ساعت 10:1 عصر توسط محسن نظرات ( ) |


 Design By : Pichak