تنهایی های محسن
داری از دست های کسی میروی که هر بار صحبت از رفتنت شد
زبانش را گاز گرفت
و زیر لب / تمام اعتقاداتش را / تف کرد
که از پس در هم نگه داشتنمان بر نمی آیند
اگر کافر شدن فایده داشت آنقدر به آغوشت شِرک می ورزیدم
که آسمان به زمین بیاید و هیچ هواپیمایی بدون اجازه ی من
روی حرف های تو بلند نشود ...
تو به درد رفتن نمی خوری
من با انتظار / زیر یک سقف نمی خوابم
و گریه / راه ِ دموکراتیکی برای پشیمان کردنت نیست
من بی دست و پا تر از آنم که در فرودگاه برایت دست تکان دهم
نوشته شده در شنبه 92/6/9ساعت
7:47 عصر توسط محسن نظرات ( ) |
Design By : Pichak |